همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

خبرِ خوبی نبود

روزام تو یه استرسِ بدی داره میگذره انگاری تو مه دارم راه میرم  همش تو برزخم  اون خبرِ خوبی که منتظرش بودم بد شد خوب نبود و من همش منتظرم با یه کابوسی که شاید تا آخرِ عمرم بالا سرم باشه خدایا کمکم کن!
21 خرداد 1398

خردادِ انتظار

روزای پر استرسی رو میگذرونم  منتظر اومدن جوابِ آزمایشام هستم امروز زنگ زدم آزمایشگاه و خواهش کردم اگه میشه زودتر جوابِ آزمایشای من رو بدین اونام یه قولایی دادن وگرنه که باید تا آخرای ماه با همین استرس تو این بلاتکلیفی بمونم بازم جابجایی داریم تو دفتر من که جابجا شدم ولی انگاری بازم ادامه دار هست باز خوبِ که کار میکنم و این روزا یکم سعی میکنم حواسم رو بدم به کار که واسم زمان زودتر بگذره ولی مگه میگذره!!! مگه استرس واضطراب و استرس دست از سرم برمیداره!!! همش تهِ دلم دلشورهِ هست هفته ی بعد تعطیلات خردادِ میریم سفر کاش جوابِ آزمایش بیاد کاش جوابش خوب باشه که من تا اون موقع آروم بگیرم وگرنه که قر...
7 خرداد 1398
1